برادر دانشمند، جناب آقاي صداقت سلام عليکم.
ازينکه بامن تلفوني تماس گرفته بوديد وجواب مثبت نگرفته ايد معذرت مي خواهم، شايد اين بيانگر آن نباشد که من آنقدر به برادارانم بي احساس شدم که حتي جواب تلفون راهم که مفت مجاني است پاسخ ندهم، شايد بچه ها به من درست تفهيم نتوانسته اند والا من جواب مفتي را که هيجگونه خرجي برايم نداشته باد به خوشحالي پاسخ مي دهم، ولي اگر هزينه داشته باشد ممکن است جواب نگويم.
برادر محترم، در فاتحه مادر حاجي علي رضا متأسفانه در وضعيتي قرار داشتم که از عملکرد ايشان وعد? ديگر در برابر شخص خودم آزرده بودم ودر فاتحه نيز من باب سيل? رحيم اشتراک نمودم والا اشتراک نمي کردم، شايد حواسم جمع نبوده که به جناب عالي توجه نکرده ام والا آنقدر هم مرا بي عاطفه وبدون محبت نمي يافتي.
به هر حال همينقدر مي گويم که شمارا دوست دارم وبه مقام عالم شديدا احترام دارم، ممکن است در بعضي موارد که ضرر مادي داشته باشد در أخير قافله قرار داشته باشم ولي به هيج وجه اين دليلي بر آن نيست که من در همه امور نفس پاياني را مي کشم، به هر حال اين بار که تشريف آورديد يک مهماني ترتيب دهيد ومرا نيز دعوت کنيد، حتما مرا خواهيد يافت ومن فقط حوصل? خرج کردن را ندارم ودر مورد خوردن وگرفتن خيلي هم بد نيستم. شما در مورد آقاي فهيمي اشاره کرده بوديد، ايشان نيز مستقيما از عبارت که کابليها نماد بي وفاي است ياد مي کند.
در پايان قطعه شعر چکشي وچوپاني ام را خدمت شما تقديم مي کنم.
مرا باشد يکي دلبر، ديگر دلبر نمي خواهم
لب پرخنده دارم، يار غم پرور نمي خواهم
نمي دانم ز اسرارش چو او در پرده ي غيب است
اگر اورا بدست آرم کسي ديگر نمي خواهم
خدارا شکر ازين نعمت هواي کوي او دارم
اگر در وا کند برمن دري ديگر نمي خواهم
زهجرانش زديده خون بي بارم روي دامانش
دلم آکنده از خون است دمي خنجر نمي خواهم
بيا ساقي بده جامم که من در جمع مستانم
شرابم گردهي جز قطره ي کوثر نمي خواهم
بده زان باده ي صافي که من ديوانه ي عشقم
رخ دلبر همي جويم وزان کمتر نمي خواهم
من آن غوص دريايم ز طوفان ها نمي ترسم
وگر لؤ لؤ بدست آرم زرو زرگر نمي خواهم
اگر آن کشتي ي بشکسته ام شد غرق گردابش
جمال يار خود جز در صف محشر نمي خواهم
اميدوارم مرا ديوانه خطاب نکنيد.