سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جامعه در بستر زمان

فرضیه دیگر در این فیلم، نظریه برجسته نمودن اندیشه فیمنیستی است. شما در این فیلم زنی از تبار سفید پوستان را می بینید که همواره غور می زند و به همه سرک می کشد، حرف می زند و اعتراض می کند. برداشت من این است که آنان از وجود آن زن قهرمان ساخته  و او را فردی نشان می دهد که بر تمام کار ها و نحوه عمل سیستم های فوق پیشرفته اشراف و تسلط کامل دارد و او است که به همه دست اندر کاران دستور می دهد، چگونه کار کنند و چگونه محتوای برنامه ها را پردازش  و عملی سازند و آینده را که در طرح است بسازند.

در فراز دیگر دیده می شود که آنها فردی فضایی را در محفظه ای قرار داده و نشان دهنده ی این  مطلب است که آنان قبل از تسلط کامل بر بهشت خیالی شان برمحیط فضایی نفوذ داشته. آن ها در این محوطه پیشرفته دستگاه های طراحی نموده اند که به واسطه ی آن می تواند از این انسان ها شبیه سازی نمایند. فردی معلول داو طلب این پروژه است. او از این کانال وارد فضای دیگر می شود. او  ابتدا در جمعی قرار می گیرد بسیار شاداب و خرسند که از محیط شان لذت می برند و خوشند. اگر چه او در آغاز  از وجود خود تعجب می کند، دمش که نشان دهنده نیمه وحشی بودن آن است او را آزار می دهد چون به او عادت نکرده و از طرف دیگر عضوی اضافی است که در وجود خود احساس می کند. وقتی افراد پیرامون خود را با آن هیکل می بیند آرام می گیرد. جالب تر این که او مورد استقبال آنان قرار می گیرد و این برای او آرامش  بخش است.

این شخص که ظاهرا اسمش تمپو است نا گهان در جنگلی گم می شود و حیوانات وحشی به شدت او را می ترساند اما او تلاش می کند خود را نجات دهد. در سخت ترین شرایط متوجه می شود که یکی او را از محاصره حیوانات یا درندگان وحشی نجات می دهد آن شخص یک دختری از قبایل سرخ پوستان است آن دختر او را به سوی قبیله اش هدایت می کند وقتی آنان با یک غریبه ای مواجه می شوند وجود او را در جمع خود شان غیر قابل تحمل می بینند؛ اما در میان آنان افرادی معقول و صبور دیده می شود که دیگران را نصیحت می کند. کم کم او در میان آنان جا باز می کند به نوعی بین او و آن دختر رابطه ای عاطفی برقرار می شود آن دو تا باهم به جنگل می روند دختره سعی می کند آداب و رسوم خود را به او یاد دهد در این روابط صمیمی دختره او را تشویق می کند که یک اسب از میان اسبان فضایی را برای خودش رام کند جالب این که اسبان آن جا نیز به کمال اسبهای این سرزمینی نیست آنها هیکل زبر و نا هموار دارد به زیبایی این اسبها نیست که آهسته و پیوسته او را رام کند و در اختیار خود بگیرد بلکه او باید موی دم خود را با سرعت عمل به یال او وصل کند تا رام شود و او با راهنمایی دختر سرخ پوست موفق می شود.    ادمه دارد...   . 


ارسال شده در توسط حبیب الله صداقت